پارک
دخملی دیگه حوصله ش خونه خیلی سر میره و مدام به مامان گیر میده دیگه نمیدونم چیکار بایدبرات انجام بدم البته حق داری مامانی من تا جایی میتونم همبازی خوبی برات باشم ولی بدون درکنار هم سن و سالها یه حال و هوای دیگه ایی داره باید یه تصمیماتی در موردت بگیرم . 91.4.25امروز هم یکی از اون روزها بود که هم گرم بود هم کلافه کننده ولی چه میشد کرد از صبح به همه چی گیر دادی صبح که رفتم کارگزاری بیمه تا فیش بیمه ام رو شارژ کنم تو گرما دوتایی مردیم طوری شده بود که همش میگفتی مامان گرمه ............ ساعت 4 بود که محیا و مامانش رو دیدی که از سرکار اومدن خونه و گفتی محا محا " آخه محیا جون رو خوب نمیدونی صدا کنی میگی محا " البته بعضی اوقات هم کامل...
نویسنده :
مامان متین
2:23